امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nuzzle

ˈnʌzl ˈnʌzl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb
با پوزه کاویدن یا بو کردن، پوزه به خاک مالیدن، غنودن، عزیز داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The dog nuzzled my knee.
- سگ پوزه‌اش را به زانویم مالید.
- Julie nuzzled her head against the pillow.
- جولی سر خود را روی متکا قرار داد.
- His wife nuzzled up to him on the sofa.
- زنش روی کاناپه در کنار او لم داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nuzzle

  1. verb cuddle
    Synonyms: bundle, burrow, caress, fondle, nestle, nudge, pet, snug, snuggle

ارجاع به لغت nuzzle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nuzzle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nuzzle

لغات نزدیک nuzzle

پیشنهاد بهبود معانی