امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Objection

əbˈdʒekʃn əbˈdʒekʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    objections

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
ایراد، اعتراض، مخالفت، استدلال مخالف، عدم توافق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She married Hassan despite her father's objection.
- علیرغم مخالفت پدرش با حسن ازدواج کرد.
- Does anyone have any objection?
- آیا کسی مخالفتی دارد؟
noun
ناخشنودی، بد آمدن، تنفر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد objection

  1. noun argument, disagreement
    Synonyms:
    cavil censure challenge counter-argument criticism declination demur demurral demurring difficulty disapprobation disapproval discontent disesteem disinclination dislike displeasure dissatisfaction doubt exception grievance gripe hesitation kick niggle odium opposition protest protestation question rejection reluctance remonstrance remonstration repugnancy revilement scruple shrinking squawk stink unwillingness
    Antonyms:
    acceptance agreement concurrence consent

Collocations

ارجاع به لغت objection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «objection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/objection

لغات نزدیک objection

پیشنهاد بهبود معانی