امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Objective

əbˈdʒektɪv əbˈdʒektɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    objectives
  • صفت تفضیلی:

    more objective
  • صفت عالی:

    most objective

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
قابل مشاهده، برونی، عینی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- objective reality
- واقعیت عینی
- an objective description
- شرح واقع‌بینانه (عینی)
- an objective test
- آزمون عینی
adjective
بی‌طرف، علمی و بدون نظر خصوصی، بی‌نظر، بی‌غرض، ناسوی‌دار، بی‌غرضانه، بی‌طرفانه
- Try to be as objective as you can.
- سعی کن تا می‌توانی بی‌غرض باشی.
- an objective report
- یک گزارش بی‌طرفانه
adjective
(هنر و ادب و نقد ادبی و غیره - وابسته به شی و ویژگی‌های آن نه افکار کسی که به شی نگاه می‌کند) برون آختی، واقع بینانه، ابژکتیو، واقعیت گرا
- an objective analysis
- تجزیه‌و‌تحلیل بی‌غرضانه، تحلیل واقع‌بینانه
- an objective painting
- نقاشی ابژکتیو (واقعیت‌گرا)
adjective
(دستور زبان) مفعولی، حالت مفعولی
- the objective case
- حالت مفعولی
noun countable
هدف، منظور، مقصود
- This project has two objectives.
- این طرح دو منظور دارد.
- He did not gain his objective.
- او به هدف خود نرسید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد objective

  1. adjective fair, impartial
    Synonyms:
    cold cool detached disinterested dispassionate equitable evenhanded impersonal judicial just like it is nondiscriminatory nonpartisan open-minded straight strictly business unbiased uncolored unemotional uninvolved unprejudiced unprepossessed
    Antonyms:
    partial prejudiced subjective unfair
  1. noun aim, goal
    Synonyms:
    ambition aspiration design end end in view ground zero intention mark mission object purpose target zero

لغات هم‌خانواده objective

  • adjective
    objective

ارجاع به لغت objective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «objective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/objective

لغات نزدیک objective

پیشنهاد بهبود معانی