امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Occupancy

ˈɑːkjəpnsi ˈɒkjəpənsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    occupancies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
اشغال، تصرف، سکنی، سکونت، اشغال مال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The cave had many signs indicating human occupancy.
- غار دارای نشانه‌های فراوانی حاکی از سکونت انسان بود.
- After two years of occupancy you may also have the right to buy the house.
- پس از دو سال سکونت حق خرید منزل را هم خواهید داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد occupancy

  1. noun residence of place
    Synonyms:
    control deed habitation holding inhabitance inhabitancy occupation ownership possession retention settlement tenancy tenure term title use

لغات هم‌خانواده occupancy

ارجاع به لغت occupancy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «occupancy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/occupancy

لغات نزدیک occupancy

پیشنهاد بهبود معانی