امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Operator

ˈɑːpəreɪtər ˈɒpəreɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    operators

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun countable B2
متصدی، عملگر، کارور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun countable
گرداننده، عمل‌کننده، تلفن‌چی
- a telephone operator
- تلفنچی، اپراتور تلفن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد operator

  1. noun One who operates a machine
    Synonyms:
    driver motorist engineer agent operative broker computer operant conductor hustler manipulator dealer skilled employee emergency manager trained employee speculator switchboard telephone user wheeler-dealer
  1. noun One who operates workable property
    Synonyms:
    executive supervisor director
  1. noun Manipulator
    Synonyms:
    speculator adventurer scoundrel gambler fraud

لغات هم‌خانواده operator

ارجاع به لغت operator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «operator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/operator

لغات نزدیک operator

پیشنهاد بهبود معانی