امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Opportunity

ˌɑːpərˈtuːnət̬i ˌɒpəˈtjuːnəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    opportunities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B1
فرصت، مجال، موقعیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The richness of the soil offered unlimited opportunities for agricultural activity.
- غنی‌بودن خاک فرصت‌های نامحدودی را برای فعالیت کشاورزی به‌وجود می‌آورد.
- if the opportunity arises
- اگر مجال باشد
noun countable B2
فرصت، موقعیت (شغلی)
- a golden opportunity
- فرصت (شغلی) طلایی
- There are some great opportunities now for me.
- اکنون موقعیت‌های شغلی بزرگی برای من وجود دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد opportunity

  1. noun lucky chance; favorable circumstances
    Synonyms:
    befalling break connection contingency convenience cut event excuse fair shake fighting chance fitness fling fortuity freedom go good fortune good luck happening hope hour iron in the fire juncture leisure liberty moment occasion one’s move one’s say one’s turn opening pass prayer probability relief room run scope shot show space spell squeak stab the hunt the running time turn whack
    Antonyms:
    bad luck misfortune

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت opportunity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «opportunity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/opportunity

لغات نزدیک opportunity

پیشنهاد بهبود معانی