امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Oppress

əˈpres əˈpres
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    oppressed
  • شکل سوم:

    oppressed
  • سوم‌شخص مفرد:

    oppresses
  • وجه وصفی حال:

    oppressing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
ذلیل کردن، ستم کردن بر، کوفتن، تعدی کردن، در مضیقه قرار دادن، پریشان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He was oppressed by the thought of another failure.
- فکر یک ناکامی دیگر او را رنج می‌داد.
- the oppressing heat of August
- گرمای طاقت‌فرسای ماه اوت
- Women are oppressed in most societies.
- در اکثر جوامع به زن‌ها ستم می‌شود.
- The government was oppressing the people.
- دولت به مردم ستم می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد oppress

  1. verb depress, subdue
    Synonyms:
    abuse afflict aggrieve annoy beat down burden crush despotize dishearten dispirit distress encumber force handicap harass harry hound keep down maltreat outrage overcome overload overpower overthrow overwhelm persecute pick on plague press prey on put down put screws to put the squeeze on put upon ride rule sadden saddle smother strain subjugate suppress tax torment torture trample trouble tyrranize vex weigh heavy upon worry wrong
    Antonyms:
    aid boost delight gladden help make happy

ارجاع به لغت oppress

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oppress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/oppress

لغات نزدیک oppress

پیشنهاد بهبود معانی