با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Organizer

ˈɔːrɡənaɪzər ˈɔːɡənaɪzə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    organizers

معنی و نمونه‌جمله

noun B2
تشکیل‌دهنده، بنیاد‌گذار، مؤسس
- the organizer of this meeting
- سازمان‌دهنده‌ی این فراخوان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد organizer

  1. noun planner
    Synonyms: arranger, coordinator, designer, developer, facilitator, promoter

لغات هم‌خانواده organizer

ارجاع به لغت organizer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «organizer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/organizer

لغات نزدیک organizer

پیشنهاد بهبود معانی