امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ostentation

ˌɑːstənˈteɪʃn ˌɒstənˈteɪʃn / / -ten-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
خود‌نمایی، خود‌فروشی، تظاهر، نمایش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He performed his duties diligently and without ostentation.
- او وظایف خود را با کوشایی و بدون خودنمایی انجام داد.
- The wedding party was nothing but ostentation and rivalry.
- جشن عروسی آن‌ها چیزی جز خودنمایی و چشم و هم‌چشمی نبود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ostentation

  1. noun exhibitionism, flashiness
    Synonyms:
    affectation array boast boasting brag braggadocio bragging bravado demonstration display exhibition false front flamboyance flash flaunting flourish fuss garishness grandstand play magnificence pageant pageantry parade parading pomp pomposity pompousness pretending pretension pretentiousness put-on shine show showiness showing off showoff spectacle splendor splurge swagger swaggering swank vainglory vaunt vaunting window-dressing
    Antonyms:
    modesty plainness quiet reservation

ارجاع به لغت ostentation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ostentation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ostentation

لغات نزدیک ostentation

پیشنهاد بهبود معانی