با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    Outskirt

    American: ˈaʊtˌskərt British: ˈaʊtˌskərt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      outskirts

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun
    دور از مرکز، حاشیه، مرز، حوالی، حومه
    - the outskirts of the city
    - اطراف شهر
    - in the outskirts of consciousness
    - در مرزهای خودآگاهی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد outskirt

    1. noun The periphery of a city or town.
      Synonyms: fringe, Often used in plural: edge, environs, suburb, skirt

    ارجاع به لغت outskirt

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «outskirt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outskirt

    لغات نزدیک outskirt

    پیشنهاد بهبود معانی