امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Outsmart

ˌaʊtˈsmɑːrt aʊtˈsmɑːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    outsmarted
  • شکل سوم:

    outsmarted
  • سوم‌شخص مفرد:

    outsmarts
  • وجه وصفی حال:

    outsmarting

معنی

verb - transitive
پیش‌دستی کردن، زرنگی بیشتری به‌کار بردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outsmart

  1. verb get the better of; figure out before another
    Synonyms:
    baffle bamboozle beat bewilder cap cheat circumvent con confuse deceive defeat defraud dupe end-run fake out finagle fox goose gull have hoax hoodwink lead astray make a fool of make a monkey of mislead outdo outfox outgeneral outguess outjockey outmaneuver outthink overreach pull a fast one on put one over on run circles around swindle take in top trick worst

Idioms

  • outsmart oneself

    با زرنگی بیجا خود را به دردسر انداختن

ارجاع به لغت outsmart

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outsmart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outsmart

لغات نزدیک outsmart

پیشنهاد بهبود معانی