امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Overmuch

ˌoʊvərˈmʌtʃ ˌəʊvəˈmʌtʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective adverb
زیاد، زیاده از حد، به حد افراط، به‌ مقدار زیاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overmuch

  1. adjective Exceeding a normal or reasonable limit
    Synonyms:
    excessive exorbitant extravagant extreme immoderate inordinate overabundant undue
  1. adverb Too much
    Synonyms:
    overly unduly too-much super
  1. noun An amount or quantity beyond what is needed, desired, or appropriate
    Synonyms:
    excess fat glut overage overflow overrun overabundance overstock oversupply superfluity surplus surplusage overmuchness superabundance

ارجاع به لغت overmuch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overmuch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overmuch

لغات نزدیک overmuch

پیشنهاد بهبود معانی