امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Overrate

ˌoʊvəˈreɪt ˌəʊvəˈreɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
زیاد برآورد کردن، زیاد اهمیت دادن به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- As a writer , she has been much overrated.
- درباره‌ی او به‌عنوان نویسنده بیش‌ازحد مبالغه شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overrate

  1. verb assign too much value, importance
    Synonyms:
    assess too highly build up exaggerate exceed expect too much of magnify make too much of overassess overesteem overestimate overpraise overprize overreckon oversell overvalue rate too highly think too highly of think too much of
    Antonyms:
    underrate undervalue

لغات هم‌خانواده overrate

  • verb - transitive
    rate, overrate

ارجاع به لغت overrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overrate

لغات نزدیک overrate

پیشنهاد بهبود معانی