با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Overstep

ˌoʊvərˈstep ˌəʊvəˈstep
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

قدم فرا نهادن، تجاوز کردن، از حد خود تجاوز کردن
- She overstepped the bounds of moderation.
- او از حد اعتدال خارج شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overstep

  1. verb To go beyond the limits of
    Synonyms: exceed, overreach, overrun, surpass, transcend
  2. verb Pass beyond (limits or boundaries)
    Synonyms: exceed, trespass, encroach, violate, transgress, infringe, intrench, transcend, pass, go past, top

ارجاع به لغت overstep

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overstep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overstep

لغات نزدیک overstep

پیشنهاد بهبود معانی