امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Overstock

ˌoʊvərˈstɑːk ˌoʊvərˈstɑːk ˌəʊvəˈstɒk ˌəʊvəˈstɒk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
زیاد پر کردن، بیش‌از‌حد اندوختن، زیاد ذخیره کردن، موجودی بیش‌ازحد لزوم داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overstock

  1. noun An amount or quantity beyond what is needed, desired, or appropriate
    Synonyms:
    excess fat glut overage overflow overmuch overrun oversupply superfluity surplus surplusage
  1. verb To place a load
    Synonyms:
    overfill cram overload
  1. verb Stock excessively
    Antonyms:
    understock

ارجاع به لغت overstock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overstock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overstock

لغات نزدیک overstock

پیشنهاد بهبود معانی