امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Overwhelming

ˌoʊvərˈwelmɪŋ ˌəʊvəˈwelmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    overwhelmed
  • شکل سوم:

    overwhelmed
  • سوم‌شخص مفرد:

    overwhelms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
مقاومت‌ناپذیر، نفس‌گیر، قاطع، طاقت‌فرسا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The smell of the flowers in the garden was overwhelming.
- بوی گل‌های باغچه مقاومت‌ناپذیر بود.
- She faced an overwhelming sense of sadness after the loss.
- او پس‌از از دست دادن، با احساس غم و اندوه طاقت‌فرسایی مواجه شد.
adjective C1
شدید، زیاده از حد، بسیار، عظیم، زیاد
- The amount of homework I had to complete in one night was overwhelming, causing me to stay up late.
- حجم تکالیفی که باید در یک شب انجام می‌دادم زیاده از حد بود و باعث شد تا دیروقت بیدار بمانم.
- The overwhelming odds made victory seem impossible.
- شانس زیاد باعث شد که پیروزی غیرممکن به نظر برسد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overwhelming

  1. adjective overpowering
    Synonyms:
    amazing astounding breathtaking crushing devastating exciting eye-opening mind-boggling overcoming paralyzing shattering staggering stunning vast

ارجاع به لغت overwhelming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overwhelming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overwhelming

لغات نزدیک overwhelming

پیشنهاد بهبود معانی