با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Paced

American: ˈpeɪst British: peɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    paces
  • وجه وصفی حال:

    pacing

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective C2
(در ترکیب) دارای آهنگ حرکت مشخص
- fast-paced
- دارای آهنگ سریع، تند گام
adjective
اندازه‌گیری شده با گام برداری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد paced

  1. verb Measure (distances) by pacing
    Synonyms: stepped, determined
  2. verb Walk back and forth
    Synonyms: walked, moved, trodden, hoofed, travelled, licked, clipped, stepped, trotted, timed, strid, speeded, traversed, rated, progressed, motioned, measured, marched, galloped, counted, cantered, footed, ambled
    Antonyms: sat, stayed

ارجاع به لغت paced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/paced

لغات نزدیک paced

پیشنهاد بهبود معانی