گذشتهی ساده:
painedشکل سوم:
painedسومشخص مفرد:
painsوجه وصفی حال:
painingشکل جمع:
painsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با تنبیه، با تهدید به، با کیفر
درد جانفرسا، درد جانکاه، درد طاقتفرسا
1- درد احساس نکردن 2- (عامیانه) مست بودن
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
سرخر بزرگ، مزاحم، ناخوشایند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pain