با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Palate

ˈpælət ˈpælət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    palates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
سق، سقف دهان، کام، ذائقه، طعم، چشیدن
- the hard palate
- سخت‌کام (بخش پیشین کام)
- the soft palate (velum)
- نرم‌کام (بخش پسین کام)
- She has a fine palate for poetry.
- او در شعر سلیقه‌ی خوبی دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد palate

  1. noun Roof of the mouth
    Synonyms: velum, hard-palate, roof of the mouth, soft-palate
  2. noun Sense of taste
    Synonyms: taste, appetite, tongue

ارجاع به لغت palate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «palate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/palate

لغات نزدیک palate

پیشنهاد بهبود معانی