امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Partition

pər- / / pɑːr- pɑːˈtɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    partitioned
  • شکل سوم:

    partitioned
  • سوم‌شخص مفرد:

    partitions
  • وجه وصفی حال:

    partitioning
  • شکل جمع:

    partitions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
تیغه، دیواره، وسیله یا اسباب تفکیک، حد فاصل، آپارتمان، تقسیم به بخش‌های جزء کردن، تفکیک کردن،جدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun verb - transitive
جز‌ءبندی کردن، افراز
- the partition of the world into animate and inanimate
- تقسیم جهان به جاندار (ذی‌حیات) و بی‌جان (غیر‌ذی‌حیات)
- the partition of Germany into two parts
- تقسیم آلمان به دو بخش
- partition induced by statistics
- (ریاضی) افزار القا شده توسط آمار
- partition of a set
- افزار یک مجموعه
- partition of matrix
- قسمت‌بندی ماتریس
- Short partitions divide the room into four cubicles.
- دیواره‌های کوتاه اتاق را به چهار اتاقک تقسیم می‌کند.
- Each partition of the box contains one egg.
- هر یک از خانه‌های جعبه حاوی یک تخم‌مرغ است.
- England and Russia wanted to partition Iran.
- انگلیس و روس می‌خواستند ایران را تجزیه کنند.
- The box is partitioned into small cubicles.
- جعبه به مکعبهای کوچک تقسیم شده است.
- They partitioned the land and built houses in it.
- آن‌ها زمین را تفکیک کردند و در آن خانه ساختند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد partition

  1. noun divider, division
    Synonyms: allotment, apportionment, barrier, detachment, disconnection, dissolution, distribution, disunion, dividing, hindrance, obstruction, parting, portion, rationing, rupture, screen, segregation, separation, severance, share, splitting, wall
    Antonyms: attachment, juncture, union, unity
  2. verb divide, separate
    Synonyms: apportion, cut, cut in, cut into, cut up, deal, disburse, dispense, disperse, distribute, divvy up, dole out, fence off, measure out, parcel out, portion, screen, section, segment, separate, share, size into, slice, split, split up, subdivide, wall off
    Antonyms: attach, combine, join, unite

لغات هم‌خانواده partition

ارجاع به لغت partition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «partition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/partition

لغات نزدیک partition

پیشنهاد بهبود معانی