امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Partly

ˈpɑːrtli ˈpɑːtli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1
چندی، تاحدی، به‌نسبت، در یک جز ، تا یک اندازه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- You are partly responsible.
- تا اندازه‌ای مسئول هستی.
- what you say is partly right.
- تا حدودی حق با توست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد partly

  1. adverb not completely
    Synonyms:
    at best at least at most at worst bit by bit by degrees carelessly halfway inadequately in a general way in bits and pieces incompletely in part in some measure in some ways insufficiently little by little measurably notably not entirely not fully noticeably not strictly speaking not wholly partially piece by piece piecemeal relatively slightly so far as possible somewhat to a certain degree to a certain extent up to a certain point within limits
    Antonyms:
    completely totally wholly

لغات هم‌خانواده partly

ارجاع به لغت partly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «partly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/partly

لغات نزدیک partly

پیشنهاد بهبود معانی