امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Partnership

ˈpɑːrtnərʃɪp ˈpɑːtnəʃɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    partnerships

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
مشارکت، همکاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- in partnership with my son David
- با مشارکت پسرم داوود
- partnership in irrigation projects between the states and the Federal government
- همکاری میان ایالت‌ها و دولت فدرال درمورد طرح‌های آبیاری
- the wartime partnership which existed between scientists and military men
- همکاری میان دانشمندان و نظامیان در زمان جنگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد partnership

  1. noun alliance; participation
    Synonyms:
    affiliation assistance association band body brotherhood business cahoots cartel chumminess clique club combination combine community companionship company conglomerate conjunction connection consociation cooperation cooperative corporation coterie crew faction firm fraternity friendship gang help hookup house interest joining lodge mob organization ownership party ring sharing sisterhood society sorority tie-up togetherness union

Collocations

لغات هم‌خانواده partnership

ارجاع به لغت partnership

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «partnership» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/partnership

لغات نزدیک partnership

پیشنهاد بهبود معانی