با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Percentage

pərˈsent̬ɪdʒ pəˈsentɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    percentages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
درصد (مقداری از چیزی که اغلب به‌صورت عددی از ۱۰۰ بیان می‌شود)
- The higher the income, the larger the percentage saved.
- هرچه درآمد بیشتر باشد درصد پس‌انداز بیشتر است.
- What percentage of the project is completed so far?
- چند درصد پروژه تاکنون انجام شده است؟
- The company aims to increase its sales percentage.
- این شرکت قصد دارد درصد فروش خود را افزایش دهد.
noun uncountable informal
انگلیسی آمریکایی سود، فایده، نفع
- There's no percentage in dwelling on past mistakes.
- هیچ سودی در پرداختن به اشتباه‌های گذشته وجود ندارد.
- There's no percentage in comparing yourself to others.
- مقایسه کردن خودت با دیگران هیچ فایده‌ای ندارد.
noun countable
بخش
- a percentage of the audience
- بخشی از حضار
- a percentage of the students
- بخشی از دانش‌آموزان
noun
احتمال
- The percentage of winning the lottery is extremely low.
- احتمال برنده شدن در لاتاری بسیار کم است.
- The percentage of success in starting a new business is dependent on market research.
- احتمال موفقیت در راه‌اندازی کسب‌وکار جدید به بازارپژوهی بستگی دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد percentage

  1. noun portion, allotment
    Synonyms: allowance, bite, bonus, chunk, commission, corner, cut, discount, division, duty, fee, holdout, interest, juice, payoff, percent, piece, piece of the action, points, proportion, quota, rate, ratio, section, slice, split, taste, winnings
    Antonyms: whole

لغات هم‌خانواده percentage

ارجاع به لغت percentage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «percentage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/percentage

لغات نزدیک percentage

پیشنهاد بهبود معانی