امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Perceptive

pərˈseptɪv pəˈseptɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
حساس و باهوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a perceptive eye
- چشم تیزبین
- a perceptive historian who can relate the past to the present
- مورخ هوشمندی که می‌داند چگونه گذشته را به حال ربط بدهد
- a perceptive article
- یک مقاله‌ی ژرف‌نگرانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perceptive

  1. adjective alert, sensitive
    Synonyms: acute, astute, awake, aware, brainy, conscious, discerning, discreet, ear to the ground, gnostic, incisive, insighted, insightful, intuitive, judicious, keen, knowing, knowledgeable, knows what’s what, observant, penetrating, penetrative, percipient, perspicacious, quick, rational, responsive, sagacious, sage, savvy, sharp, sophic, tuned in, wise, wise to
    Antonyms: dense, insensitive, unaware, unobservant

لغات هم‌خانواده perceptive

ارجاع به لغت perceptive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perceptive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perceptive

لغات نزدیک perceptive

پیشنهاد بهبود معانی