با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Perch

pɜːrtʃ pɜːtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    perched
  • شکل سوم:

    perched
  • سوم شخص مفرد:

    perches
  • وجه وصفی حال:

    perching
  • شکل جمع:

    perches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
نشیمنگاه پرنده، چوب زیر پایی، تیر، میل، جایگاه بلند، جای امن، نشستن، قرار گرفتن، فرود آمدن، در جای بلند قرار دادن
- Birds had turned the branch into a perch.
- پرندگان شاخه‌ی درخت را نشیمنگاه خود کرده بودند.
- crows that were perching on telephone wires
- کلاغهایی که روی سیمهای تلفن نشسته بودند
- He perched a hat on his head.
- کلاهی را بر سر خود گذاشت.
- A cottage perched on the cliff.
- کلبه‌ای بر روی صخره قرار داشت.
- He perched himself on the table.
- او خودش را روی میز قرار داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perch

  1. noun object placed high for sitting on
    Synonyms: branch, landing place, lounge, pole, post, resting place, roost, seat
  2. verb sit atop of
    Synonyms: alight, balance, land, light, rest, roost, set down, settle, sit on, squat, touch down
    Antonyms: lower

ارجاع به لغت perch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perch

لغات نزدیک perch

پیشنهاد بهبود معانی