با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pervasive

pərˈveɪsɪv pəˈveɪsɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
فراگیر، نافذ، فراگیرنده
- a pervasive odor that clings stubbornly to clothes
- بوی نافذی که مدت‌ها در لباس می‌ماند
- a pervasive mood of pessimism
- حالت بدبینی همه‌جانبه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pervasive

  1. adjective extensive
    Synonyms: all over the place, can’t get away from, common, general, inescapable, omnipresent, permeating, pervading, prevalent, rife, ubiquitous, universal, wall-to-wall, widespread
    Antonyms: light, limited, narrow

لغات هم‌خانواده pervasive

ارجاع به لغت pervasive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pervasive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pervasive

لغات نزدیک pervasive

پیشنهاد بهبود معانی