Pinchbeck
ˈpɪntʃbek
ˈpɪntʃbek
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها
noun
adjective
آمیزه‌ی مس و روی (که در جواهرات بدلی به‌جای طلا به‌کار می‌رود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
noun
adjective
هر چیز ارزان و بدلی، زلم زیمبو، زرنما، قلابی
مترادف و متضاد pinchbeck
-
noun An inferior substitute imitating an originalSynonyms:copy ersatz imitation simulation
-
adjective Said of thingsSynonyms:fake brummagem counterfeit deceptive sham spurious
ارجاع به لغت pinchbeck
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «pinchbeck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pinchbeck
لغات نزدیک pinchbeck
- - pinch pennies
- - pinch-hit
- - pinchbeck
- - pinchcock
- - pincher