با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pinchcock

ˈpɪntʃkɑk ˈpɪntʃkɒk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(در لوله‌های لاستیکی و غیره) پینچ ولو، شیر گیره‌ای
- The pinchcock was attached securely onto the flexible tube.
- پینچ ولو به‌طور محکم روی لوله‌ی انعطاف‌پذیر وصل شد.
- The pinchcock malfunctioned, causing a sudden surge in fluid flow.
- پینچ ولو خراب شد و باعث افزایش ناگهانی جریان سیال شد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت pinchcock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pinchcock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pinchcock

لغات نزدیک pinchcock

پیشنهاد بهبود معانی