با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pitapat

American: ˈpɪtəˌpæt British: ˈpɪtəˈpæt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
با ضربه‌های تند و متوالی، تپ‌تپ، تاپ‌تاپ
- My heart went pitapat.
- قلبم تاپ تاپ کرد.
- She came running pitapat down the corridor in her bare feet.
- او با پای برهنه تاپ‌تاپ در راهرو می‌دوید.
adverb noun verb - intransitive
تپ تپ کردن، تاپ تاپ کردن
- Love pitapatted in their hearts.
- قلب‌های آن‌ها از شدت عشق تاپ‌تاپ می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت pitapat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pitapat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pitapat

لغات نزدیک pitapat

پیشنهاد بهبود معانی