امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Playmate

ˈpleɪmeɪt ˈpleɪmeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
هم‌بازی، یار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد playmate

  1. noun A companion at play
    Synonyms:
    comrade friend companion amigo neighbor buddy playfellow chum pal

ارجاع به لغت playmate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «playmate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/playmate

لغات نزدیک playmate

پیشنهاد بهبود معانی