با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Plunk

plʌŋk plʌŋk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb interjection
صدای تند و خشن درآوردن، قار‌قار کردن، تلپی افتادن، وزش، ضربت، با صدای تلپ
- She started plunking the (strings on the) guitar.
- شروع کرد به گیتار زدن.
- The fat lady plunked in the chair.
- زن چاق تلپی روی صندلی نشست.
- He plunked the books on the table.
- کتاب‌ها را تالاپی روی میز انداخت.
- the plunk of a kamancheh
- صدای ونگ‌ونگ کمانچه
- the plunk of horse hooves
- صدای تاپ‌تاپ سم اسب‌ها
- plunk in the center
- درست در وسط
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plunk

  1. verb throw down
    Synonyms: drop, dump, plonk, plop, plump, unload

Phrasal verbs

  • plunk down

    (عامیانه) پرداختن، سلفیدن

ارجاع به لغت plunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plunk

لغات نزدیک plunk

پیشنهاد بهبود معانی