با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Possessed

pəˈzest pəˈzest
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
تصاحب شده (رجوع شود به: possess)
adjective
برخوردار از، صاحب
adjective
جن‌زده، کاملاً وسوسه‌شده، دیوانه
- He acted like one possessed.
- مثل آدمی که جن توی پوستش رفته باشد رفتار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد possessed

  1. adjective bewitched; under a spell
    Synonyms: bedeviled, berserk, consumed, crazed, cursed, demented, enchanted, enthralled, fiendish, frenetic, frenzied, gone, haunted, hooked, insane, into, mad, obsessed, raving, taken over, violent
    Antonyms: normal

Collocations

  • be possessed of

    دارا بودن، در اختیار داشتن، بهره‌مند بودن از

ارجاع به لغت possessed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «possessed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/possessed

لغات نزدیک possessed

پیشنهاد بهبود معانی