با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Practitioner

prækˈtɪʃnər prækˈtɪʃnə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    practitioners

معنی و نمونه‌جمله

noun C2
شاغل، شاغل مقام طبابت یا وکالت
- a medical practitioner
- کارور پزشکی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد practitioner

  1. noun expert
    Synonyms: doctor, master, pro, professional, specialist

لغات هم‌خانواده practitioner

ارجاع به لغت practitioner

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «practitioner» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/practitioner

لغات نزدیک practitioner

پیشنهاد بهبود معانی