با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Premonitory

prəˈmənətəri prɪˈmɒnɪtəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
اخطار‌کننده، تحذیر‌کننده، برحذر‌دارنده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد premonitory

  1. adjective Warning of future misfortune
    Synonyms: threatening, portentous, precursory, indicative

ارجاع به لغت premonitory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «premonitory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/premonitory

لغات نزدیک premonitory

پیشنهاد بهبود معانی