امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prepared

prɪˈperd prɪˈpeəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    prepares
  • وجه وصفی حال:

    preparing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
آماده، مهیا، فراهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- prepared for war
- آماده‌ی جنگ
- prepared mind
- ذهن آماده
- The prepared athlete warmed up before the game.
- ورزشکار آماده قبل از مسابقه بدنش را گرم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prepared

  1. adjective ready in body or mind
    Synonyms:
    able adapted adjusted all bases covered all set all systems go arranged available disposed fit fixed framed gaffed groomed handy inclined in order in readiness minded of a mind on guard planned predisposed prepped primed processed psyched-up put up qualified rehearsed rigged set set-up sewed-up stacked up up on willing wired
    Antonyms:
    ignorant neglectful unprepared unready

لغات هم‌خانواده prepared

ارجاع به لغت prepared

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prepared» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prepared

لغات نزدیک prepared

پیشنهاد بهبود معانی