با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Prepossess

ˌpriːpəˈzes ˌpriːpəˈzes
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
قبلاً به تصرف آوردن، تحت‌تأثیر عقیده یا مسلکی قرار دادن، قبلاً تبعیض فکری داشتن
- He was prepossessed with the idea of his own superiority.
- فکر برتربودن خودش کاملاً مغز او را تسخیر کرده بود.
- Her innocent-looking face prepossessed me to believe her words.
- چهره‌ی ظاهراً معصوم او مرا متمایل کرد که حرف‌هایش را باور کنم.
- Everyone was prepossessed by her smile.
- همه مجذوب لبخند او شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prepossess

  1. verb To cause to have a prejudiced view
    Synonyms: prejudice, bias, jaundice, influence, predetermine, warp, preoccupy

ارجاع به لغت prepossess

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prepossess» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prepossess

لغات نزدیک prepossess

پیشنهاد بهبود معانی