امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pressured

American: ˈpreʃɚ British: ˈpreʃəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    pressures
  • وجه وصفی حال:

    pressuring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
تحت فشار (قرارگرفته)، زیر فشار، در مضیقه، در تنگا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the pressured air
- هوای تحت فشار
- pressured speech
- سخنرانی تحت فشار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pressured

  1. verb To maintain normal air pressure in
    Synonyms:
    pressurized
  1. verb Exert pressure on someone through threats
    Synonyms:
    urged forced squeezed constrained obliged weighted blackjacked obligated stressed compelled made pushed coerced pulled het pressed blackmailed burdened

لغات هم‌خانواده pressured

ارجاع به لغت pressured

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pressured» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pressured

لغات نزدیک pressured

پیشنهاد بهبود معانی