با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Prey On

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
شکار کردن، به دام انداختن
- The wolves prey on small animals.
- گرگ‌ها حیوانات کوچک را شکار می‌کنند.
- Cats prey on birds and mice.
- گربه‌ها پرندگان و موش‌ها را شکار می‌کنند.
phrasal verb
سوء استفاده کردن از
- criminals who prey on lonely elderly people
- مجرمانی که از افراد پیر تنها سوء استفاده می‌کنند
- These telemarketers prey on the elderly and call them 5 or 10 times a day.
- این تبلیغاتی‌های تلوزیونی از افرار پیر سوء استفاده می‌کنند و 5 یا 10 بار در روز به ‌آن‌ها زنگ می‌زنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prey on

  1. verb attack, terrorize
    Synonyms: blackmail, bleed, bully, burden, consume, depredate, devour, distress, eat, exploit, feed on, fleece, haunt, hunt, intimidate, live off, load, oppress, plunder, raid, seize, take advantage of, tax, trouble, victimize, weigh, worry
    Antonyms: guard, protect, save

ارجاع به لغت prey on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prey on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prey-on

لغات نزدیک prey on

پیشنهاد بهبود معانی