امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Profitable

ˈprɑːfɪt̬əbl ˈprɒfətəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more profitable
  • صفت عالی:

    most profitable

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
سودبخش، سودآور، پرمنفعت، پرسود، سودمند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The company's decision to expand into international markets was a profitable move.
- تصمیم شرکت برای توسعه‌ی بازار بین‌المللی حرکتی سودبخش بود.
- a profitable transaction
- معامله‌ای سودآور
- The stock market can be a profitable investment option for those willing to take risks.
- بازار سهام یک گزینه‌ی سرمایه‌گذاری پرسود برای کسانی است که می‌خواهند ریسک کنند.
adjective
مفید، بهینه
- her profitable guidance
- راهنمایی مفید او
- Investing in renewable energy has become a profitable venture for many businesses.
- سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر به یک سرمایه‌گذاری بهینه برای بسیاری از مشاغل تبدیل شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد profitable

  1. adjective advantageous; money-making
    Synonyms:
    assisting beneficial commercial conducive contributive cost-effective effective effectual favorable fruitful gainful going good instrumental in the black lucrative paid off paying paying well practical pragmatic productive remunerative rewarding self-sustaining serviceable successful sustaining sweet useful valuable well-paying worthwhile
    Antonyms:
    disadvantageous unprofitable

لغات هم‌خانواده profitable

ارجاع به لغت profitable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «profitable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/profitable

لغات نزدیک profitable

پیشنهاد بهبود معانی