با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Propagator

ˈprɑːpəɡeɪtər ˈprɒpəɡeɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    propagators

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
زیست‌شناسی تکثیرگر (دستگاهی که برای تکثیر از آن استفاده می‌شود)
- I placed the tomato plants in the propagator.
- بوته‌های گوجه‌فرنگی را در تکثیرگر قرار دادم.
- The propagator helped accelerate the growth of my seedlings.
- تکثیرگر به تسریع رشد نهال‌های من کمک کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد propagator

  1. noun Someone who spreads the news
    Synonyms: disseminator

ارجاع به لغت propagator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «propagator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/propagator

لغات نزدیک propagator

پیشنهاد بهبود معانی