با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Propel

prəˈpel prəˈpel
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    propelled
  • شکل سوم:

    propelled
  • سوم شخص مفرد:

    propels
  • وجه وصفی حال:

    propelling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به جلو راندن، سوق دادن، بردن، حرکت دادن
- A jet engine propels the rocket.
- یک موتور جت موشک را به حرکت در می‌آورد.
- Boundary disputes propelled the two countries toward war.
- اختلافات مرزی، دو کشور را به جنگ سوق می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد propel

  1. verb throw; release into air
    Synonyms: actuate, drive, force, impel, launch, mobilize, move, press, push, send, set going, set in motion, shoot, shove, start, thrust
    Antonyms: hinder, hold, keep

ارجاع به لغت propel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «propel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/propel

لغات نزدیک propel

پیشنهاد بهبود معانی