امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Property

ˈprɑːpərt̬i ˈprɒpəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    properties

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
مال، دارایی، اموال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- those books are my property.
- آن کتاب‌ها مال من هستند.
- the library is public property.
- کتابخانه جزو اموال عمومی است.
noun countable
ملک، املاک، مستغل، مستغلات
noun uncountable
مالکیت
- a man of property
- مالک، ملاک، صاحب ملک
noun countable
خاصیت، ویژگی
noun plural
(تئاتر) اثاثیه‌ی صحنه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد property

  1. noun possessions, real estate
    Synonyms:
    acreage acres assets belongings buildings capital chattels claim dominion effects equity estate farm freehold goods holdings home house inheritance land means ownership plot possessorship premises proprietary proprietorship realty resources riches substance title tract wealth worth
  1. noun characteristic, feature
    Synonyms:
    ability affection attribute character hallmark idiosyncrasy mark peculiarity quality trait virtue

ارجاع به لغت property

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «property» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/property

لغات نزدیک property

پیشنهاد بهبود معانی