امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Propitiate

prəˈpɪʃieɪt prəˈpɪʃieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    propitiated
  • شکل سوم:

    propitiated
  • سوم‌شخص مفرد:

    propitiates
  • وجه وصفی حال:

    propitiating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
خشم را فرو نشاندن، استمالت کردن، تسکین دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- sacrifices made to propitiate gods
- قربانیانی که برای خشنود کردن خدایان ایثار می‌شدند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد propitiate

  1. verb Make peace with
    Synonyms:
    appease conciliate pacify adapt calm conform mediate atone placate reconcile soothe
  1. verb To ease the anger or agitation of
    Synonyms:
    calm appease assuage conciliate dulcify gentle mollify pacify placate soften soothe sweeten

ارجاع به لغت propitiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «propitiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/propitiate

لغات نزدیک propitiate

پیشنهاد بهبود معانی