امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Proportions

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    proportioned
  • شکل سوم:

    proportioned
  • وجه وصفی حال:

    proportioning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
سهم، قسمت، بخش، نسبت، تناسب، اندازه، مقیاس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- fraud of breathtaking proportions
- کلاهبرداری نسبتاٌ بزرگ
- In the tropics plants grow to huge proportions.
- در مناطق استوایی گیاهان به‌ اندازه‌های خیلی بزرگ رشد می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد proportions

  1. noun measurements
    Synonyms:
    amount area breadth compass depth diameter dimensions expanse extent height length magnitude range scope size volume width

ارجاع به لغت proportions

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proportions» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/proportions

لغات نزدیک proportions

پیشنهاد بهبود معانی