Propose
prəˈpoʊz
prəˈpəʊz
آخرین به‌روزرسانی:
|
-
گذشته‌ی ساده:
proposed -
شکل سوم:
proposed -
سوم‌شخص مفرد:
proposes -
وجه وصفی حال:
proposing
معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
verb - transitive
verb - intransitive
B2
پیشنهاد کردن، مطرح کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- چه پیشنهادی دارید؟
- پیشنهاد کردم که یک مدرسه‌ی دیگر هم ساخته شود.
verb - transitive
verb - intransitive
قصد داشتن، در نظر داشتن، نقشه داشتن
- در نظر دارم هفته‌ی دیگر به کیش بروم.
- فکر می‌کنی پول این اتومبیل را چگونه بپردازی؟
- قصد دارم که خانه‌ام را بفروشم و بدهی‌های خود را بدهم.
verb - transitive
verb - intransitive
خواستگاری کردن، نامزد کردن
- من ایرج را برای عضویت در باشگاه نامزد کردم.
- او از دخترم خواستگاری کرد.
مترادف و متضاد propose
-
verb suggest, present for actionSynonyms:adduce advance advise affirm ask assert broach come up with contend counsel hit on hold out introduce invite kibitz lay before lay on the line make a motion make a pitch move for name nominate offer pose prefer press proffer propone proposition propound put forward put to put up recommend request set forth solicit speak one’s piece spitball state submit tender urge volunteerAntonyms:condemn deny oppose refuse reject
-
verb intend; have in mindSynonyms:aim contemplate design have every intention mean mind plan purpose schemeAntonyms:disbelieve repulse
-
verb ask for hand in marriageSynonyms:ask in marriage fire the question get down on one knee make a proposal offer marriage pop the question press one’s suit
Collocations
-
طرح یا پیشنهادی را به رأی گذاشتن، طرح پیشنهاد کردن
Idioms
-
man proposes, but god disposes
انسان خواستار است؛ ولی خداوند اعطاگر است
-
به‌سلامتی کسی نوشیدن
ارجاع به لغت propose
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «propose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/propose
لغات نزدیک propose
- - proportions
- - proposal
- - propose
- - propose a motion
- - propose someone's health