امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Protract

proˈtrækt prəˈtrækt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
طول دادن، دراز کردن، امت داد دادن، کش دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They protracted the debate.
- آن‌ها بحث را به درازا کشاندند.
- The negotiations became so protracted that I got up and left.
- مذاکرات آن‌قدر طولانی شد که من بلند شدم و رفتم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد protract

  1. verb extend, draw out
    Synonyms:
    continue cool defer delay drag on drag out draw elongate hold off hold up keep going lengthen pad postpone procrastinate prolong prolongate put off put on hold spin out stall stretch stretch out
    Antonyms:
    abbreviate curtail shorten

ارجاع به لغت protract

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «protract» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/protract

لغات نزدیک protract

پیشنهاد بهبود معانی