امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Provisional

prəˈvɪʒnəl prəˈvɪʒnəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    provisionals

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
موقت، موقتی، شرطی، مشروط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun adjective
موقت
- a provisional government
- دولت موقت
- a provisional appointment
- به‌کار گماشتگی موقت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد provisional

  1. adjective contingent, tentative
    Synonyms:
    conditional dependent ephemeral experimental interim limited makeshift passing pro tem provisionary provisory qualified rough-and-ready stopgap temporary test transient transitional
    Antonyms:
    certain definite permanent

لغات هم‌خانواده provisional

  • adjective
    provisional

ارجاع به لغت provisional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «provisional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/provisional

لغات نزدیک provisional

پیشنهاد بهبود معانی