با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Provisionally

prəˈvɪʒnli prəˈvɪʒnli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور موقتی، موقتاً
- His novel has been provisionally accepted for publication.
- رمان او موقتاً به‌منظورِ انتشار پذیرفته شده است.
- He was appointed provisionally.
- او به‌طور موقتی منصوب شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد provisionally

  1. adjective
    Synonyms: conditionally, on these conditions, on certain conditions, for-the-time-being

لغات هم‌خانواده provisionally

ارجاع به لغت provisionally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «provisionally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/provisionally

لغات نزدیک provisionally

پیشنهاد بهبود معانی