امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quartering

American: ˈkwɔːrtərɪŋ British: ˈkwɔːtərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    quartered
  • شکل سوم:

    quartered
  • سوم‌شخص مفرد:

    quarters

معنی و نمونه‌جمله

noun
تردد، قائمه، تقسیم چیزی به چهار بخش، زاویه نود درجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a quartering wave
- ربع موج
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quartering

  1. verb Provide housing for (military personnel)
    Synonyms:
    lodging housing billeting posting stationing harboring bunking boarding accommodating establishing bestowing settling berthing sheltering bedding
  1. verb Pull (a person) apart with four horses tied to his extremities, so as to execute him
    Synonyms:
    dismembering drawing timing sectioning cleaving coining

ارجاع به لغت quartering

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quartering» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quartering

لغات نزدیک quartering

پیشنهاد بهبود معانی