امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quota

ˈkwoʊt̬ə ˈkwəʊtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    quotas

معنی و نمونه‌جمله

noun countable C1
سهمیه، سهم، بنیچه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- immigration quotas
- سهمیه‌های مهاجرت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quota

  1. noun portion allotted to something
    Synonyms:
    allocation allotment allowance apportionment assignment bite chunk cut division divvy end lot measure meed part partage percentage piece piece of action proportion quantum ration share slice split

ارجاع به لغت quota

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quota» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quota

لغات نزدیک quota

پیشنهاد بهبود معانی